تغافل کردن. گویند فلانی چشم خود را خوابانیده است،یعنی دیده و دانسته تغافل کرده است. (از آنندراج). نادیده انگاشتن. خود را به نادیدگی زدن: دشمنان را دارم از تیغ تغافل سینه چاک چشم خواباندن بود شمشیر خواباندن مرا. صائب (از آنندراج). رجوع به چشم خوابانیدن شود
تغافل کردن. گویند فلانی چشم خود را خوابانیده است،یعنی دیده و دانسته تغافل کرده است. (از آنندراج). نادیده انگاشتن. خود را به نادیدگی زدن: دشمنان را دارم از تیغ تغافل سینه چاک چشم خواباندن بود شمشیر خواباندن مرا. صائب (از آنندراج). رجوع به چشم خوابانیدن شود